بخشنده ام,بخشنده ام
گفتم خدا , آمد ندا گفتا بگو , ای بنده ام گفتم خدا , شرمنده ام بس که گنه , من کرده ام گشته سیاه , پرونده ام آمد ندا , ای بنده ام بخشنده ام , بخشنده ام
:: برچسبها:
گناه,
بخشنده,
,
نوشته شده توسط قلب يخي در
یک شنبه 17 آبان 1394 و ساعت 9:38
همیشه سرم بالاست...
♠ ﻫـﻤـﻴــــﺸﻪ ﺳــــــﺮمــ ﺑـﺎلــا ﺳــــتــــ ♠ ♠ ﭼــــــﻮنــــ ﺑــﺎلـــا ﺳــﺮمـــ ﺧـــــــﺪﺍﺳــتــــــــــ ♠
نوشته شده توسط قلب يخي در
یک شنبه 17 آبان 1394 و ساعت 9:34
امان اززمانیکه....
هر گاه دعایت مستجاب نشد بنشین گــوشه ای و یـــک دلِ ســیر گریـــه کن شایــد لازم بــاشددر لابه لای گریه هایت بگویی اللّهم اغــفر لــی الـذّنــوب التّـی تحــبـس الــدعاء
نوشته شده توسط قلب يخي در
یک شنبه 17 آبان 1394 و ساعت 9:33
این مدل نمازروبایدشکست...
گفت: حاج آقا!
من شنیده ام اگر انسان در نماز متوجه شود که کسے در حال دزدیدن کفش اوست ؛
مے تواند نماز را بشکند و برود کفشش را بگیرد؛
درست است حاج آقا؟!
شـیخ گفت: دُرست است آقا.
نمازے که در آن حواست به کَفشَت باشد، اصلاً باید شکست ...!
:: برچسبها:
نماز,
کفش,
دزد,
انسان,
نوشته شده توسط قلب يخي در
یک شنبه 17 آبان 1394 و ساعت 9:23
ای چادرمن.........
ای چــ ـ ــ ـادر مــ ــ ـن ... میدانم که این روز ها چقدر درد میکشی ....من هم درد میکشم نه کم تر ازتو! هوا هر هوایی که میخواهد باشد...ابری، آفتابی، بارانی تنها تو را دودستی بغــل میگیرم تا به بـــــاد نـــــروی ... حــــرفی نیست... وقتی از مــادر ارثی رسیده باشد به ریحانه ها... تابستان و زمستان... تهران و لــندن... فــــرقـــی نــدارد... هر زمان و هر مکانی که باشند تاج بندگی بر سر دارند...
:: برچسبها:
عارفانه ها,
چادر,
حضرت فاطمه(س),
نوشته شده توسط قلب يخي در
یک شنبه 17 آبان 1394 و ساعت 9:14
چادرمن...
علامه وصیت کرده بود دستمال خیس اشک محرمش را توی قبرش بگذارند... که توشه ی آخرتش باشد... پس چادر من را هم با من دفن کنید...من عزادار حسین (علیه السلام) ام... برای مشکی بودن چادرم... چه فلسفه ای بهتر از این... تو مرا هر چه میخواهی لقب بده... غمگین... افسرده... برای من هر روز عاشوراست... من عزادار حسین (علیه السلام) ام...
:: برچسبها:
چادر,
من,
امام حسین,
عزادار,
علامه,
غمگین,
افسرده,
نوشته شده توسط قلب يخي در
یک شنبه 17 آبان 1394 و ساعت 9:11
پروردگارم....
:: برچسبها:
فهم,
دنیا,
رفتار,
,
نوشته شده توسط قلب يخي در
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393 و ساعت 12:35
خدایا منوببخش...
خدایاااااااااااااااااااااااا........
برای همه لحظه هایی که مجبور شدی منو ببخشی.......
منو ببخش.......
نوشته شده توسط قلب يخي در
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393 و ساعت 12:33
خدایا...
آتشي نمى سوزاند "ابراهيم " را ، و دريايى غرق نمي کند "موسى " را ؛ کودکي، مادرش او را به دست موجهاى "نيل " مي سپارد ، تا برسد به خانه ي فرعونِ تشنه به خونَش ؛ ديگري را برادرانش به چاه مى اندازند ، سر از خانه ي عزيز مصر درمي آورد ! مکر زليخا زندانيش مي کند ، اما عاقبت بر تخت ملک مي نشيند... از اين "قِصَص " قرآنى هنوز هم نياموختي؟! که اگر همه ي عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ، و خدا نخواهد ؛ نمي توانند ... او که يگانه تکيه گاه من و توست ! پس ؛ به "تدبيرش " اعتماد کن ، به "حکمتش " دل بسپار ، به او "توکل " کن ؛ و به سمت او "قدمي بردار " ، تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشيني...
:: برچسبها:
قدم,
خدا,
قصد,
تماشا,
یگانه,
توکل,
نوشته شده توسط قلب يخي در
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393 و ساعت 12:28
راهی نمیبینم...؟
خدايا !
راهي نميبينم ! آينده پنهان است ...
اما مهم نيست !
همين كافيست كه تو راه را مي بيني و من تو را ...
:: برچسبها:
راه,
خدا,
پنهان,
مهم,
,
نوشته شده توسط قلب يخي در
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393 و ساعت 12:27
خدای مهربونم...
خدای مهربونم
بگو از چیه که من دلم گرفته؟!
راه میرم دلم گرفته، میشینم دلم گرفته...
گریه میکنم، میخندم، پامیشم دلم گرفته!
آخه از چیه؟...
خدایا کم بودناتو نمیخوام...
از تو زیاد میخوام... زیاده زیاد..
از تو بینهایت میخوام!
دلم نور نورو میخواد، تو سیاهی قلبم...
دلم گرمای تورو میخواد، تو نفسام...
:: برچسبها:
خدا,
مهربان,
نور,
گرما,
گریه,
نوشته شده توسط قلب يخي در
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393 و ساعت 12:23
سکوت...
گاهی خدا انقدر صدایت را دوست دارد
که سکوت می کند.
تا بارها بگویی ...
خدای من
:: برچسبها:
خدا,
سکوت,
صدا,
دوست,
نوشته شده توسط قلب يخي در
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393 و ساعت 12:19
ای کاش...؟
ای کاش یک روزی به فکر افتیم.که تنها سرمایه ما ارزش است
وتنها مایع جان ما محبت است.
پس بیاید ارزشها را بها ببخشیم
و دلها را پر ز محبت کنیم.....
:: برچسبها:
تنها,
دل,
محبت,
سرمایه,
روز,
جان,
فکر,
بخشش,
نوشته شده توسط قلب يخي در
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393 و ساعت 12:5
توپ بازی...
:: برچسبها:
توپ,
مرد,
زن,
بازی,
نوشته شده توسط قلب يخي در
یک شنبه 24 شهريور 1392 و ساعت 19:54
کلیک نکن
یه بازی توپ پیدا کردم
سه تا مرحله بیشتر نداره!بعد از مرحله سه یه اتفاق جالب میوفته!
اما به نظر من کلیک نکن!
کلیک کن!
:: برچسبها:
بازی,
مرحله,
اتفاق,
توپ,
,
نوشته شده توسط قلب يخي در
یک شنبه 24 شهريور 1392 و ساعت 12:7
بنده ی حقیر..........
خدایـــــــــــــا ...! اگه یه روز فراموش کردم خدای ِ بزرگـــــــــــــی دارم ...
تو فرامـــــــــــــوش نکن که بنده کوچیکـــــــــــــی داری ...
:: برچسبها:
فراموش,
کوچک,
بزرگ,
بنده,
,
نوشته شده توسط قلب يخي در
پنج شنبه 21 شهريور 1392 و ساعت 20:15
هههههههههه
:: برچسبها:
پلیس,
ماشین,
موتور,
فرار,
نوشته شده توسط قلب يخي در
چهار شنبه 20 شهريور 1392 و ساعت 21:37
من خدا را دارم....
:: برچسبها:
سفر,
آهسته,
لرزیدی,
نوشته شده توسط قلب يخي در
سه شنبه 19 شهريور 1392 و ساعت 14:4
همه چیز را به تو میسپارم........
خدایــــــــــــــــــــ♥ ـ ــــــــــــــــــــــا . . . وقتی همه چيز را به تو مي سپارم ، نورِ بي كرانِ تو در من جريان مي یابد ؛ و دعايم به بهترين شيوه ی ممكن متجلی می شود . . . پس هم اكنون خود را در آغوش تو رها مي كنم ، تا تمام آشفتگی ها و سردرگمي هايم ، در حضور امن و گرمِ تو ، به آرامی ذوب شوند و از ميان بروند . . .
:: برچسبها:
خدا,
همه چیز,
متجلی,
آغوش,
آشفتگی,
رها,
سردرگمی,
گرم,
حضور,
ذوب,
آرام,
نوشته شده توسط قلب يخي در
سه شنبه 19 شهريور 1392 و ساعت 12:6
خدایا!
:: برچسبها:
شجاع,
دشوار,
چیرگی,
دعا,
مصون,
خطر,
نوشته شده توسط قلب يخي در
دو شنبه 18 شهريور 1392 و ساعت 13:39
شکر گزارم....
:: برچسبها:
زندگی,
لطف,
خدا,
نیاز,
شکر,
نوشته شده توسط قلب يخي در
دو شنبه 18 شهريور 1392 و ساعت 13:14
خفه اش میکنم!!!
:: برچسبها:
نظر,
خفه,
نوشته شده توسط قلب يخي در
چهار شنبه 13 شهريور 1392 و ساعت 15:56
اما مرکز.....
گاهی گردش پرگار تقدیر در دست تو نیست... باید بنیشینی و نظاره کنی ... اما "مرکــــــــــــــــز" را که درست انتخاب کرده باشی، "دلت قرص باشد"... دیگر هر چه می خواهد بچرخد ... *ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ راضیه مرضیه
:: برچسبها:
پرگار,
راضیه,
مرضیه,
قرص,
دل,
مرکز,
نظاره,
نوشته شده توسط قلب يخي در
چهار شنبه 13 شهريور 1392 و ساعت 13:11
چه جمله ای مینوشتید....؟
اگر خودکارتون فقط به اندازه نوشتن یک جمله جوهر داشت، چه جمله ای مینوشتید؟!
....
:: برچسبها:
خودکار,
جوهر,
جمله,
نوشته شده توسط قلب يخي در
چهار شنبه 13 شهريور 1392 و ساعت 12:53
کدوم ماه...
از 3 نفر هرگز متنفر نباش : فروردینی ها، مهریها، اسفندی ها چـون بهتـرینند... 3 نفر رو هرگز نرنجون: اردیبهشتی ها ، تیری ها ، دی ـی ها چـون صادقند ... 3 نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت برن: شهریوری ها ، آذری ها ،مردادی ها چـون به درد دلت گوش میدند ... 3 نفر رو هرگز از دست نده: آبانی ها ، خردادی ها ، بهمنی ها چـون دوست ِ واقعی اند ... متولد کدوم یکی هستین دوستان؟
:: برچسبها:
صداقت,
دوست,
بهترین,
متنفر,
,
نوشته شده توسط قلب يخي در
سه شنبه 12 شهريور 1392 و ساعت 19:17
همیشه رک و صادق باشید....
:: برچسبها:
دروغ,
سلب,
رک,
صادق,
راست,
حرف,
,
نوشته شده توسط قلب يخي در
سه شنبه 12 شهريور 1392 و ساعت 19:5
fهترین دوره زندگیت.....
:: برچسبها:
مدرسه,
بهترین,
ابتتپدایی,
راهنمایی,
دبیرستان,
دانشگاه,
نوشته شده توسط قلب يخي در
سه شنبه 12 شهريور 1392 و ساعت 18:43
گاهی ....
:: برچسبها:
زندگی,
طوفان,
مراقب,
ایمان,
نوشته شده توسط قلب يخي در
سه شنبه 12 شهريور 1392 و ساعت 18:28
کاش.......
:: برچسبها:
زندگی,
کوتاه,
لذت,
ثانیه,
لحظه,
زیبا,
نهایت,
نوشته شده توسط قلب يخي در
سه شنبه 12 شهريور 1392 و ساعت 18:22
خدارا دارم و بس...
:: برچسبها:
خدا,
خلقش,
ناز,
نوشته شده توسط قلب يخي در
دو شنبه 11 شهريور 1392 و ساعت 21:2
کمی خنده....
علت سقوط هواپیمای ارومیه معلوم شد خلبان ترکی بلد نبوده، برج مراقبت می گفته: بیابان ده! (یعنی بیابان است) ولی خلبان فکر کرده برج می گه: بیا… بانده !
یه روز کاغذ می خوره تو سر حیف نون. حیف نون جا در جا می میره! کاغذ رو بر می دارن نگاه می کنند، می بینن توش نوشته: “دو تا آجر”!
:: برچسبها:
سقوط,
معلوم,
مراقبت,
برج,
باند,
بیابان,
ترکی,
خلبان,
کاغذ,
نون,
آجر,
نوشته شده توسط قلب يخي در
دو شنبه 11 شهريور 1392 و ساعت 20:57
من چون تویی دارم....
:: برچسبها:
خدا,
خدا,
عرش,
کبریا,
,
نوشته شده توسط قلب يخي در
دو شنبه 11 شهريور 1392 و ساعت 13:11
اونجا سرزمینته....
:: برچسبها:
دل,
خوش,
متعلق,
سرزمین,
نوشته شده توسط قلب يخي در
دو شنبه 11 شهريور 1392 و ساعت 12:36
همیشه با تو خواهم ماند ....
شبها آسـمان با من همـرآه اَست!
دَستم را میگیرد و میگوید بیآ با هم برویم ....
گفتم:اِی آسمان مشکی شَب
من اِنسانم و تو آسمان...
شباهتمان در چیست؟
گفت:آن روز هایی کـه مردم اینقدر مشغول کارشان هستند و مرا نمیبیــــنند تو بیا جای من..
صورتت شود جای ماه من...
و چادرت هم آسمان من
این را که گفت لبخندی زدم و گفتم:همیشه با تو خواهم ماند آسمان مشکیـــــــ من...
:: برچسبها:
شب,
آسمان,
همراه,
مشکی,
شباهت,
صورت,
ماه,
چادر,
لبخند,
نوشته شده توسط قلب يخي در
یک شنبه 10 شهريور 1392 و ساعت 20:6
چه زیبا......
:: برچسبها:
آب,
دختر,
گل,
نوشته شده توسط قلب يخي در
یک شنبه 10 شهريور 1392 و ساعت 12:37
کله ی مغناطیسی....
:: برچسبها:
پسر,
بادکنک,
بچه,
مغناطیس,
,
نوشته شده توسط قلب يخي در
یک شنبه 10 شهريور 1392 و ساعت 12:23
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد
.:: Powered By
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.