شیطانی به شیطان دیگر گفت : به آن مرد مقدس متواضع نگاه کن که در جاده راه می رود
در این فکرم که به سراغش بروم و روحش را در اختیار گیرم .
رفیقش گفت : به حرفت گوش نمی دهد, تنها به چیز های مقدس می اندیشد...
اما شیطان به همان روش مشتاق و متعصب همیشگی اش , خود را به شکل ملک
مقرب جبرئیل در آورد و در برابر مرد ظاهر شد . گفت : آمده ام به تو کمک کنم .
مرد مقدس گفت : باید من را شخص دیگری اشتباه گرفته باشی . من در زندگی کاری نکردام
که سزاوار توجه یک فرشته باشم .
و به راه خود ادامه داد, بی آنکه هرگز بداند از چه چیزی گریخته است.
:: برچسبها:
شیطان,
مرد ,
فروتنی,
|